به نوشته مرحومملا حسين كاشفى در روضةالشهداء پس از شهادت وهب كلبى عمرو بن خالد ازدى كه مردىبلند قامت و خوش سيما بود عازم ميدان كارزار شد، ابتداء خدمت امام (عليه السلام( آمد زمين ادب بوسيد عرض كرد فدايت شوم مىخواهم به شهداء ملحق شوم و دوست ندارمزنده بمانم و غربت و تنهائى شما را ببينم اكنون مرخص فرما تا جانم را قربانت كنم.
امام (عليه السلام) اجازت داده و فرمودند: ما هم ساعت بعد به تو ملحق مىشويمآن سعادتمند از خدمت امام (عليه السلام) مرخص شد به ميدان رفت به وسط صحنه كارزاركه رسيد اين رجز بخواند:
لا تحزنى فكل حى فان
ابوالمفاخر در ترجمه اين رجز اشعارى به اين شرح ايراد نموده:
فسقه و فجره بسيار كشت تا شهيد شد و روحش به رياضجنات عدن تجرى من تحتها الانهار طيران نمود.
پس ازشهادت عمرو بن خالد فرزند رشيدش خالد بن عمرو عزم ميدان كرد، وى از شهادت پدر وغربت شاه تشنه لب از حيات خود سير و از زندگانى خويش دلگير شد محضر مبارك امام رسيدزمين ادب بوسيد و اذن جهاد گرفت، امام رخصتش داد، خالد روانه ميدان شد و اين رجز راانشاء كرد:
سپس روى به آن ارباب عناد و جدالآورد و خاك ميدان را از خون نحسشان رنگين كرد، بسيارى از آن گروه فاسق و فاجر را بهجهنم فرستاد تا پس از كوشش بسيار و برداشتن زخم و جراحت فراوان به صف شهداء پيوسترحمة الله عليه.
پس ازشهادت خالد بن عمرو، سعد بن حنظله تميمى عازم نبرد شد، وى از وجوه و اعيان اصحابامام (عليه السلام) بود مرحوم ملا حسين كاشفى مىنويسد: وى در هيچ معركهاى از سيوفروى نتافت و پشت به دشمن نكرد، بارى آن نامدار پلنگ آسا از صف لشگر جست و خود راخدمت امام (عليه السلام) رساند و اذن جهاد گرفت و آنگاه به شعشعه شمشير رخشان غبارميدان را شكافت و خود را به قلب لشگر زد جمعى را از حيات محروم نمود و در حال نبرداين رجز را مىخواند:
و فى طلاب الخيرفارغبنه
و بعد از مقاتله سخت و زيادى به تيغ نامردى عنيد از پاى در آمدو در زمره شهداء قرار گرفت رحمة الله عليه.
پس ازشهادت سعد بن حنظله عمير بن عبدالله مذحجى آهنگ ميدان نمود ابتداء خدمت سلطانعالمين رسيد دست ادب به سينه گرفت اجازه ميدان خواست، امام (عليه السلام) اذنش داد،از ياران و اصحاب خداحافظى كرد چون شير غريد و نعره رعد آسا از جگر بركشيد و اينرجز را خواند.
و پس از رجز تيغ شرر بار از نيامكشيد و مركب باد پيما را در آتش حرب وزاند و خرمن عمر كفار را به خزان مبدل نمود باكام تشنه و جگر تفتيده بهر سو كه رو مىكرد دمار از آن تبهكاران بر مىآورد در آنگرما گرم نبرد و نامرد ظالم به نامهاى مسلم و عبدالله در كشتن وى با هم متفق شدند وآن دلير نامور را از پاى در آورده و شهيدش نمودند رحمة الله عليه.
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:
,
ساعت
14:52 توسط vahid ahmadi
|